اصول قانون اساسی درباره خانواده و بیان کلیاتی راجع به دعاوی خانوادگی
درايجاد بنيادهای اجتماعی اسلامی ، نيروهای انسانی که تاکنون درخدمت استثمار همهجانبه خارجی بودند هويتاصلی وحقوقی انسانی خود راباز میيابند ودراين بازيابی طبيعی است که زنان به دليل ستم بيشتری که تاکنون از نظام طاغوتی متحمل شدهاند استيفای حقوق آنان بيشتر خواهد بود .
خانواده واحد بنيادين جامعه و کانون اصلی رشد وتعالی انسان است و توافق عقيدتی و آرمانی درتشکيل خانواده که زمينهساز اصلی حرکت تکاملی و رشديابنده انسان است اصل اساسی بوده و فراهم کردن امکانات جهت نيل به اين مقصود از وظايف حکومتاسلامی است
. زن در چنين برداشتی از واحد خانواده ، از حالت « شيئی بودن » و يا « ابزار کار بودن » در خدمت اشاعه مصرفزدگی و استثمار ، خارج شده و ضمن بازيافتن و ظيفه خطير و پرارج مادری در پرورش انسانهای مکتبی پيشآهنگ و خود همرزم مردان در ميدانهای فعال حيات میباشد ودرنتيجه پذيرای مسئولتی خطيرتر ودر ديدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود .
اصلدهم :
از آنجا که خانواده واحد بنيادی جامعهاسلامی است ، همه قوانين و مقررات و برنامهريزیهای مربوط بايد در جهت آسان کردن تشکيل خانواده ، پاسداری از قداست آن واستواری روابط خانوادگی برپايه حقوق واخلاق اسلامی باشد.
اصلبيستم :
همهی افراد ملت اعم از زن ومرد يکسان در حمايت قانون دارند وازهمهی حقوقانسانی ، سياسی ، اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی با رعايت موازين اسلامی برخوردارند .
اصلبيستويکم :
دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعايت موازين اسلامی تضمين نمايد وامور زير را انجام دهد :
1) ايجاد زمينههای مساعد برای رشد شخصيت زن واحيای حقوق مادی و معنوی او .
2) حمايت مادران ، بالخصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند ، وحمايت از کودکان بیسرپرست
3) ايجاد دادگاه صالح برای حفظ کيان و بقای خانواده
4) ايجاد بيمهی خاص بيوگان وزنان سالخورده وبیسرپرست
5) اعطای قيموميت فرزندان به مادران شايسته درجهت غبطه آنها درصورت نبودن ولیشرعی .